یادداشت های یک افسر جوان

دانشجویان،افسران جوان جبهه مقابله باجنگ نرم هستند.حضرت امام خامنه ای

یادداشت های یک افسر جوان

دانشجویان،افسران جوان جبهه مقابله باجنگ نرم هستند.حضرت امام خامنه ای

همه دارند به پابوسی تو می آیند...


... بهـ یـاد چــــــــــــــــایــی شـیـریـن کـربــــــلاییــ ها
لبــــــــــمـ حـلاوتــــ احـلی منـ العـســــــــــــل دارد ...



و حالا در هوای سرد این روزها، در این قحطی آب و احساس، یاد مرگ می‌چسبد!

 انگار  اگر هر روز هم به قبرستان یا مراسم ختم برویم، باز هم یادمان میرود که مرگ همین نزدیکی هاست...

قبرستان یا آرامستان، هر چه دوست داری بگو  فرقی  نمیکند اینجا آخر دنیای رنگارنگ توست و تو  با هر قد و قواره ای باشی بیش از یک قبر جا  نداری.

قبرستان برای برخی زیباترین جای دنیاست برای آنان که فهمیده اند این دنیا پایانی دارد و  روزی باید جمع کرد و به سرایی دیگر  رفت.

احتمالا همه ما یکبار  به قبرستان شهرمان رفته ایم.

آنجا مکانیست که ساکنانش همه یکسانند، هنرمند، پارسا ، گنهکار ، کودک، پدر و مادر . درست مثل زمانی که متولد شده ایم.

آنجا دارا  و ندار نمی شناسد.البته این شناسایی فقط محدود به زیر خاکش می شود، هنوز روی خاکش فقیر ، فقیر است و غنی ، غنی ؛ از سنگ روی قبرشان پیداست و  از خیرات بستگانشان حتی.

آنجا بسی منظم است و هرکس نشانی دارد، قطعه ، ردیف و بلوک. تو فقط میتوانی در جای خودت آرام گیری، چون تو را در  گور دیگری نمیگذارند!

آنجا جایی است که تمام نوشته های روی قبرها را به خط نستعلیق می نویسند!

راستی آنجا دیگر تفکیک جنسیتی هم نیست!

و آنجا دیگر تنهایی، تنهای تنها.همه فقط تا دم قبر با تو هستند.البته اصراری هم نداری که داخل بیایند.یک متر جا که بیشتر نیست!

این روزها تا فرصت هست کمی هم به مرگ فکر کنیم، چون روزی می رسد که برای فکر کردن خیلی دیر است...


«به ما هم که گفته اند شما ... در فرصت‌های مناسب بروید قبرستان -حالا اختصاصی به روز و شب جمعه ندارد- (به این خاطر است که) قبرستان مدرسه است. بسیاری از ماها نمی‌دانیم اصلاً قبرستان رفتن برای آ‌ن درس‌گیری است، خیال می‌کنیم برای آمرزش اموات است البته آمرزش اموات و موعظه هم در آن هست.»

آیة الله جوادی آملی


شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست

دلم دوباره هوای کربلا کرده...

نمیدانم چرا اینقدر با من مهربانی تو ...

نمیدونم چرا بعد از سفر با هر نشونه ای که بوی حسین(علیه السلام) میده دل آدم میگیره...

 دل من باز گرفته به حرم می آید/درد دلهاست که از چشم ترم می آید

باز هم پیش ضریح تو نشستم با اشک/لطف تو باز فقط در نظرم می آید

میخوام یه دل سیر گریه کنم...

یاد شعر بسیار زیبای حمیدرضا برقعی می افتم، با خودم زمزمه می کنم ... دلم آروم میگیره...

شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست

با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد

در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد

ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد

شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد

احساس کرد از همه عالم جدا شده است

در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است

در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت

وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت

مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست

شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست

بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت

دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت

یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت

تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت

حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند

دارد غروب فرشچیان گریه می کند

با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید

بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید

او را چنان فنای خدا بی ریا کشید

حتی براش جای کفن بوریا کشید

در خون کشید قافیه ها را ، حروف را

از بس که گریه کرد تمام لهوف را

اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت

بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت

این بند را جدای همه روی نیزه ساخت

"خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت

بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"

اوکهکشان روشن هفده ستاره بود

 

خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...

پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...

خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...

شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...

در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس

شاعر کنار دفترش افتاد از نفس


دانلود فایل تصویری خواندن این شعر توسط برقعی در محضر رهبر انقلاب

دانلود فایل صوتی 




ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده...گوشه ای از کربلا جا و مکانم بده

بسم رب الحسین

یه بار دیگه لطف و کرم اربابمون اباعبدالله شامل حالمون شد و آقامون این بنده روسیاه را به سرزمین عشق طلبید.

لیاقت که نداشتیم ولی بازم دلمون خوشه که هنوز یه کسی را داریم که ما را به حال خودمون رها نکرده...انگار راستی راستی داریم میریم کربلا...

خدایا!

این بار پایم را نلرزان...دلم را بلرزان...فقط همین...
مرا ببر و دیگر بازمگردان ...
و انگار میشنویم ندایی را که می گوید بشتابید به جهاد اکبر!

تا بود، ما منتظر کربلا بودیم
تا هست، حسین(ع) منتظر ماست!

ای دل!
تو چه میکنی؟ میروی یا میمانی؟ و داد از آن اختیار که تو را از حسین جدا کند...یا حسین...

------

و حرف آخر...

نایب الزیاره رفقا هستم و از همه دوستان طلب بخشش و حلالیت دارم


خدایا، من چقدر از این روزها و گزینه هاش رو باید تیک بزنم؟

برگی از دفتر محاسبه نفس سردار شهید حسین قجه ای

شما هم از این دفترچه ها میخوای؟بسم الله
لینک دانلود نرم افزار محاسبه نفس

هدف از طراحی این نرم افزار ثبت خوبی ها و بدی هایی است که کاربر در هر روز انجام داده ، و در جهت محاسبه نفس و ارزیابی رفتار خود می باشد .

به کمک این نرم افزار کاربر قادر است تا ویژگی ها و خصوصیات رفتاری دلخواه خود فضایل و رذایل اخلاقی را در نرم افزار مشخص نماید و در هر روز به آن ویژگی و رفتار خود نمره دهد و یا تعداد تکرار آن رفتار را مشخص نماید تا از این طریق خود را به انجام خوبی ها عادت دهد و از بدی ها دور نماید و در هر روز از نفس خود حساب کشی کند .


همچنین امکان مقایسه بصورت روزانه و هفتگی و ماهانه رفتار خود و پیشرفت و یا پسرفت خصوصیات اخلاقی فراهم می گردد .
یکى از موضوعاتى که در روایات بر آن بسیار تاکید گردیده و علماى اخلاق درباره‏اش بسیار بحث کرده‏اند، مساله «محاسبه نفس‏» است.
برخی روایات در مورد محاسبه نفس :
امام صادق ‏علیه‏ السلام در این روایت ‏به این جندب مى‏فرمایند:
اى پسر جندب، بر هر مسلمانى که ما را مى‏شناسد، لازم است که در هر روز و شب، اعمالش را بر خود عرضه بدارد و از نفس خود حساب بکشد; اگر کار خوبى در آنها یافت، بر آن بیفزاید و اگر کار زشتى یافت، طلب بخشایش نماید تا در  قیامت دچار رسوایى نگردد.